در ازدحام تلخی و سیاهی و سختی و عذاب و درد و رنجی که خیلی ها از همین مردم توی خمره نا امیدی می ریزند تا شیره تلخ افسوس را بدرقه سفر کودکانشان به آینده سازند - همین مردمی که همه مان از یک هوا نفس می کشیم - می خواستم از قشنگی ها بگویم ! ....
خوبی و لطف و صفا و ریشه و مهر و وفا را از اتاق زیر شیروانی افکار بیرون بکشم ؛ دستمال سپید آرزو ها را با دستان خوشبینی به صورت این زیبا ترین اصول زندگی بکشم تا شاید چشم رهگذری دلشده ؛ به دیدن اینها جرقه ای دوباره از آرزوهای خوب را به قلب نا امیدش هدیه کند و شاید شعله ای جدید در سرخی قلب خفته اش بر پا شد و دوباره ... روح عشق ....